Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (1095 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Befürwortung {f} U طرفداری
Stimmung machen gegen [für] Jemanden U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
sich für [gegen] etwas [Akkusativ] aussprechen U از چیزی طرفداری [با چیزی مخالفت] کردن
für [gegen] etwas [Akkusativ] Stellung beziehen U از چیزی طرفداری [با چیزی مخالفت] کردن
Abstrich {m} U کاهش
Abtrag {m} U کاهش
Beschränkung {f} U کاهش
Abnahme {f} U کاهش
Abbau {m} U کاهش
Abrechnung {f} U کاهش
Abfall {m} U کاهش
Abzug {m} U کاهش
Reduktion {f} U کاهش
Abschlag {m} U کاهش
Ermäßigung {f} U کاهش
Nachlass {m} U کاهش
Günstlingswirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری]
Klüngelwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری]
Vetterleswirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری]
sich verschlechtern U کاهش یافتن
Abbau von Vorurteilen U کاهش تبعیضات
sinken U کاهش یافتن
verfallen U کاهش یافتن
abnehmen U کاهش یافتن
zurückgehen U کاهش یافتن
geringer werden U کاهش یافتن
Abspannung {f} U کاهش هیجان
Entwertung {f} U کاهش قیمت
Preisverfall {m} U کاهش بها
Abwertung {f} U کاهش اعتبار
Abschlag {m} U کاهش [قیمت]
Abschreibung {f} U کاهش قیمت
Lockerung {f} U کاهش [اقتصاد]
Linderung {f} U کاهش درد
Abwertung {f} U کاهش ارزش
Abrüstung {f} U کاهش تسلیحات
Abfall {m} U سقوط - کاهش
Entvölkerung {f} U کاهش جمعیت
Entvölkerung {f} U کاهش نفوس
Abnahme {f} U کاهش وزن
Lohnkürzung {f} U کاهش دستمزد
Vetterliwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [ در سوییس]
Freunderlwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [در اتریش]
Abstrich {m} U کسر [کاهش] [تفریق ]
Absetzung {f} U کسر [کاهش] [تفریق ]
Einbehaltung {f} U کسر [کاهش] [تفریق ]
drastisch zurückgehen U تند کاهش یافتن
Abzug {m} U کسر [کاهش] [تفریق ]
schwinden U تدریجا کاهش یافتن
etwas [Akkusativ] verringern U چیزی را کاهش دادن
Linderung {f} des Leidens U کاهش درد و رنج
langsam zu Ende gehen U تدریجا کاهش یافتن
versiegen U تدریجا کاهش یافتن
versickern U تدریجا کاهش یافتن
etwas [Akkusativ] einschränken U چیزی را کاهش دادن
auslaufen U تدریجا کاهش یافتن
etwas [Akkusativ] kürzen U چیزی را کاهش دادن
etwas [Akkusativ] reduzieren U چیزی را کاهش دادن
im Sande verlaufen U تدریجا کاهش یافتن
Abschlag {m} U کاهش ارزش [سهام]
Amigowirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [اصطلاح عامیانه]
Vetternwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [در آلمان و سوییس]
Abgabe {f} U مالیات
Steuer {f} U مالیات
Gebühr {f} U مالیات
Nepotismus {m} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [اصطلاح رسمی] [سیاست]
einen Kursrückgang erfahren U با کاهش در بها مواجه شدن
Besteuerung {f} U وضع مالیات
Besteuerung {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U مالیات گیری
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
regressive Steuer U مالیات نزولی
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
Abgabe {f} U مالیات بندی
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
Auflage {f} U مالیات بندی
einen Buchstaben unterschneiden U فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
einziehen U مالیات اخذ کردن
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
einziehen U مالیات وضع کردن
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
einziehen U مالیات بندی کردن
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
abfallen U کاهش یافتن - سقوط کردن - مرتد شدن
Unter Stress ist ein Mitarbeiter weniger belastbar. U استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
automatisches Unterschneiden {n} U کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
unterschneiden U کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
tempern U سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
anlassen U سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
ausglühen U سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
vergüten U سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
abnehmen U محاق کردن [کاهش کردن قرص ماه]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
schwinden U چروک شدن [جمع شدن ] [کوچک شدن ] [عقب کشیدن] [کاهش یافتن] [آب رفتن]
einfallen U چروک شدن [جمع شدن ] [کوچک شدن ] [عقب کشیدن] [کاهش یافتن] [آب رفتن]
sich zusammenziehen U چروک شدن [جمع شدن ] [کوچک شدن ] [عقب کشیدن] [کاهش یافتن] [آب رفتن]
kleiner werden U چروک شدن [جمع شدن ] [کوچک شدن ] [عقب کشیدن] [کاهش یافتن] [آب رفتن]
schrumpfen U چروک شدن [جمع شدن ] [کوچک شدن ] [عقب کشیدن] [کاهش یافتن] [آب رفتن]
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
etwas [Akkusativ] abschätzen U چیزی را ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن بر چیزی] [به خراج گذاردن بر چیزی ] [تعیین کردن چیزی] [چیزی را بستن ]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com